جلاخ سیل که همه چیز ببرد
جلاح
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جلاح. [ ج ِ ] ( ع مص ) مجالحة. ( ناظم الاطباء ). رجوع به این کلمه شود.
جلاح. [ ج ُ ] ( ع ص ) جلاخ. سیل که همه چیز ببرد. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
جلاح. [ ج ُ ] ( ع ص ) جلاخ. سیل که همه چیز ببرد. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
جلاح . [ ج ِ ] (ع مص ) مجالحة. (ناظم الاطباء). رجوع به این کلمه شود.
جلاح . [ ج ُ ] (ع ص ) جلاخ . سیل که همه چیز ببرد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: