نانی باشد که آنرا بر روغن بریان کنند
چواک
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چواک. [ چ ُ ] ( اِ ) نانی باشد که آن را بروغن بریان کنند. ( جهانگیری ). نانی که آن را بروغن بریان کنند و آن را چُواکک نیز گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ) :
عدس و باقلی و سیر و پنیر و زیتون
در پیش نان چُواک است و مقیل و ملبار.
عدس و باقلی و سیر و پنیر و زیتون
در پیش نان چُواک است و مقیل و ملبار.
بسحاق اطعمه ( از جهانگیری ).
کلمات دیگر: