کلمه جو
صفحه اصلی

جفته زدن

فرهنگ فارسی

آلیزیدن اسکیزیدن جفتک زدن جفتک انداختن لگد زدن ستور با دو پا لگد پراکندن ستور با دو پا از عقب .

لغت نامه دهخدا

جفته زدن. [ ج ُ ت َ / ت ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) آلیزیدن. اسکیزیدن. جفتک زدن. جفتک انداختن. لگد زدن ستور با دو پا. لگد پراندن ستور با دو پا از عقب :
بغرید و یک جفته زد بر سرش
به خاک اندر آمدسر و افسرش.
فردوسی.
و چون به پاردنب رسید آن اسب جفته برسینه او [ یزدگرد ] زد و او را برجای بکشت. ( فارسنامه ابن بلخی ).
دلدل مشتری پیش جفته زد اندر آسمان
اَه دل ودل کنان زحل ، گفت قطعت ابهری.
خاقانی.
رجوع به جفتک انداختن و لگد پراندن شود.


کلمات دیگر: