کلمه جو
صفحه اصلی

مسلم داشتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - باور داشتن قولی را ۲ - پذیرفتن امری را قبول کردن : اما بشرطی که شهر چین شیر افکن مسلم دارد . ۳- حجت دانستن کسی را .

پیشنهاد کاربران

بر یقین بودن ؛ یقین داشتن. به طور حتم و قطع باورکردن. اعتقاد مسلم داشتن. ( از یادداشت مؤلف ) :
چو تیره گمانی تو و من یقینم
تو خود زین که من گفتمت بر یقینی.
ناصرخسرو.
بر یقینم کز فراق او به جان ایمن نیم
وین نبودی گر به وصل او گمانستی مرا.
خاقانی.


کلمات دیگر: