کلمه جو
صفحه اصلی

کچلک باز

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه کچلک بازی در آورد کسی که بیهوده داد و فریاد راه اندازد : [ بی وجود و کچلک باز شدی در فن ممتاز شدی ] . ( بهار )

لغت نامه دهخدا

کچلک باز. [ ک َ چ َ ل َ ] ( نف مرکب ) بد معامله. که دین خود را بد ادا کند. ( از یادداشت مؤلف ). || آنکه کچلک بازی درآورد. کسی که بیهوده داد وفریاد راه اندازد. ( فرهنگ فارسی معین ) :
بی وجود و کچلک باز شدی
در فن مسخره ممتاز شدی.
ملک الشعراء بهار.


کلمات دیگر: