بلغت یونانی تخم تره تیزک باشد . یا بعضی گویند تخم خردل صحرایی است .
کثاه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( کثاة ) کثاة. [ ک َ ] ( ع اِ ) گیاه ایهقان. ( منتهی الارب ). جرجیر یا جرجیر دشتی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). کثاء. و رجوع به کَثاء شود.
کثاه. [ ک ُ ] ( اِ ) به لغت یونانی تخم تره تیزک باشد. ( برهان ). || بعضی گویند تخم خردل صحرایی است. ( برهان ). بزرالجرجیر. ( تحفه حکیم مؤمن ) ( منهاج ).
کثاه. [ ک ُ ] ( اِ ) به لغت یونانی تخم تره تیزک باشد. ( برهان ). || بعضی گویند تخم خردل صحرایی است. ( برهان ). بزرالجرجیر. ( تحفه حکیم مؤمن ) ( منهاج ).
کثاه . [ ک ُ ] (اِ) به لغت یونانی تخم تره تیزک باشد. (برهان ). || بعضی گویند تخم خردل صحرایی است . (برهان ). بزرالجرجیر. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (منهاج ).
کثاة. [ ک َ ] (ع اِ) گیاه ایهقان . (منتهی الارب ). جرجیر یا جرجیر دشتی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). کثاء. و رجوع به کَثاء شود.
کلمات دیگر: