( صفت ) بد معامله بد حساب .
کج حساب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کج حساب. [ ک َ ح ِ ] ( ص مرکب )بدمعامله. بدحساب. ( فرهنگ فارسی معین ) :
کج حساب آنچه به ابرام برد از دگرست
کام هرگز نگرفته ست چو ماهی قلاب.
کج حساب آنچه به ابرام برد از دگرست
کام هرگز نگرفته ست چو ماهی قلاب.
مخلص کاشی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: