کلمه جو
صفحه اصلی

متساند

فرهنگ فارسی

پشت باز نهنده بسوی چیزی

لغت نامه دهخدا

متساند. [ م ُ ت َ ن ِ ] ( ع ص ) پشت بازنهنده به سوی چیزی. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کسی که برخود پشت می دهد و تکیه می کند. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تساند شود. || مجتمع شده در زیر علم های جداگانه. ج ، متساندون. یقال خرج القوم متساندین علی رایات شتی. ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || یکدیگر را یاری کننده و دستگیری نماینده. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).


کلمات دیگر: