( مصدر ) حمله کردن : بهرافسون که می بردیم ناورد بیک جنباندن لب دفع میکرد. ( وحشی لغ. )
ناورد بردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ناورد بردن. [ وَ ب ُدَ ] ( مص مرکب ) حمله کردن. حمله آوردن :
به هر افسون که می بردیم ناورد
به یک جنباندن لب دفع میکرد.
به هر افسون که می بردیم ناورد
به یک جنباندن لب دفع میکرد.
وحشی.
کلمات دیگر: