کلمه جو
صفحه اصلی

متزاحم

فرهنگ فارسی

انبوهی نماینده

لغت نامه دهخدا

متزاحم. [ م ُ ت َ ح ِ ] ( ع ص ) انبوهی نماینده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). انبوه شده و فشار داده شده بر یکدیگر. ( ناظم الاطباء ). || گرد آینده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). گروه گرد آمده و جمع شده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تزاحم شود.


کلمات دیگر: