فسون خواندن . افسون کردن
فسون دمیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فسون دمیدن. [ ف ُ دَ دَ ] ( مص مرکب ) فسون خواندن. افسون کردن. فریب دادن. گول زدن :
برو فسانه مخوان و فسون مدم حافظ
کز این فسانه و افسون مرا بسی یاد است.
برو فسانه مخوان و فسون مدم حافظ
کز این فسانه و افسون مرا بسی یاد است.
حافظ.
کلمات دیگر: