خواهنده چیزی را همدیگر
متسائل
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
متسائل. [ م ُ ت َ ءِ ]( ع ص ) خواهنده چیزی را همدیگر. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). مر یکدیگر پرسنده و خواهنده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تسأل و تساؤل شود.
متسایل. [ م ُ ت َ ی ِ ] ( ع ص ) لشکر که روان شود از هر جهت. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). گروهان و لشکریان مجتمع. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تسایل شود.
کلمات دیگر: