کلمه جو
صفحه اصلی

متز

فرهنگ فارسی

پلیدی انداختن

لغت نامه دهخدا

متز. [ م َ] ( ع مص ) پلیدی انداختن و ریخ زدن. متز بسلحه متزا؛پلیدی انداخت و ریخ زد. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از محیطالمحیط ) ( از اقرب الموارد ).

دانشنامه عمومی

متز شهری در شمال فرانسه، مرکز ناحیهٔ لورن و مرکز شهرستان موزل است. این شهر در محل تلاقی رودهای موزل و سیل (Seille) است.
هرچند از نظر تاریخی نانسی مرکز قلمروی دوک لورن (duchy of Lorraine) بوده است، اما این مس بود که در میانهٔ سدهٔ بیستم میلادی به عنوان مرکز ناحیهٔ تازه تاسیس لورن انتخاب شد، چراکه در گذشتهٔ تاریخی اش مرکز ناحیهٔ لُتارینگیا (Lotharingia) بوده است. از سوی دیگر مس، با توجه به نظریهٔ دوکی شهر نانسی، مرکزی مردم پسندتر بوده است.


کلمات دیگر: