کلمه جو
صفحه اصلی

گل پیاده

فرهنگ فارسی

هر گلی را گویند که آنرا درخت و بوت. بزرگ نباشد همچو نرگس و سوسن و بنفشه و لاله و امثال آن و جمیع گلهای صحرایی .

لغت نامه دهخدا

گل پیاده. [ گ ُ ل ِ دَ / دِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هر گلی را گویند که آنرا درخت و بوته ای بزرگ نباشد، همچو: نرگس و سوسن و بنفشه و لاله و امثال آن و جمیع گلهای صحرائی.( برهان ). گلی که بوته نداشته باشد نه درخت مثل گل نرگس و گل لاله و گل سوسن. ( جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ) ( الفاظ الادویه ) ( غیاث ). هر گلی که ساق داشته باشد، چون : لاله و سوسن و گل نرگس. جمع گلهای صحرایی را گل پیاده خوانند و تحقیق آن است که لفظ پیاده در اینجا بمعنی پست استعمال یافته ، زیرا چه نسبت پیاده سوار، پیاده پست میباشد، پس بمعنی اول صحیح بوده. از اینجاست که سرو کوتاه قد را سرو پیاده گویند و همچنین گلهای صحرایی را گل پیاده از آن جهت که بوته های آن کوتاه و پست بوده نه از آن جهت که خرد است و الا بایستی که گلهای درختان بزرگ مثل شکوفه بادام کوهی را نیز گل پیاده میگفته باشند صحیح نیست. ( آنندراج ) :
تو گویی زآن بتان در دشت ساوه
دمید از خاک گلهای پیاده.
امیرخسرو( از جهانگیری ).
دوان پیش براق خسروان شاد
چو گلهای پیاده در ره باد.
امیرخسرو.
نهال عمر ابد با کمال رعنایی
گل پیاده نماید نظر به قامت دوست.
صائب ( از آنندراج ).
عمر دراز سرو به اقبال سرکشی است
خون گل پیاده به طفلان هدر بود.
صائب ( از آنندراج ).
آنجا که ترک حسن تو سر لشکری بود
گلها سوار و لاله و سنبل پیاده ست.
ملاطغرا ( از آنندراج ).
|| گل خودرو. ( غیاث ) ( آنندراج ).


کلمات دیگر: