بسیار خوردن نبیذرا بسیار خواستن از آن
کثری
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کثری. [ ک ُ را ] ( ع مص ) بسیار خوردن نبیذ را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).الکثری من النبیذ؛ بسیار خواستن از آن. ( از اقرب الموارد ). عادت به بسیار خوردن نبیذ. ( ناظم الاطباء ).
کثری. [ ک َ را ] ( اِخ ) صنمی بود مر جدیس و طسم را که نهشل بن رئیس آن را شکسته و خراب کرده به نبی صلی اﷲ علیه و سلم لاحق گردید و به شرف اسلام مشرف شد. ( منتهی الارب ).
کثری. [ ک َ را ] ( اِخ ) صنمی بود مر جدیس و طسم را که نهشل بن رئیس آن را شکسته و خراب کرده به نبی صلی اﷲ علیه و سلم لاحق گردید و به شرف اسلام مشرف شد. ( منتهی الارب ).
کثری . [ ک َ را ] (اِخ ) صنمی بود مر جدیس و طسم را که نهشل بن رئیس آن را شکسته و خراب کرده به نبی صلی اﷲ علیه و سلم لاحق گردید و به شرف اسلام مشرف شد. (منتهی الارب ).
کثری . [ ک ُ را ] (ع مص ) بسیار خوردن نبیذ را. (منتهی الارب ) (آنندراج ).الکثری من النبیذ؛ بسیار خواستن از آن . (از اقرب الموارد). عادت به بسیار خوردن نبیذ. (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: