کلمه جو
صفحه اصلی

قرمزی

فارسی به انگلیسی

redness, red rot, stain

redness


عربی به فارسی

قرمز مايل به زرد , سرخ شدگي , سرخ جامه , پارچه مخمل


برنگ خون , قرمز سير , لا کي , قرمز کردن


فرهنگ فارسی

قرمز بودن سرخی . یا قرمزی روز . شفقی که پیش از طلوع آفتاب و بعد از صبح بهم رسد .
نسبت است به قرمز آنچه رنگش سرخ باشد .

فرهنگ معین

(قِ مِ ) (اِ. ) ۱ - (ص نسب . ) منسوب به قرمز. ۲ - دیبای نازک سرخ رنگ .

لغت نامه دهخدا

قرمزی. [ ق ِ م ِ ] ( ص نسبی ) نسبت است به قرمز. آنچه رنگش سرخ باشد. ( از اقرب الموارد ).
- قرمزی روز ؛ کنایه از شفقی است که پیش از طلوع آفتاب و بعد از صبح به هم رسد. ( مجموعه مترادفات ص 272 ).

فرهنگ عمید

هرچه با رنگ قرمز رنگ شده باشد، سرخ رنگ.

گویش مازنی

/ghermezi/ سرخ کردنی - سرخ رنگ سرخ رنگی

۱سرخ کردنی ۲سرخ رنگ سرخ رنگی



کلمات دیگر: