کلمه جو
صفحه اصلی

قرقچی

مترادف و متضاد

gamekeeper (اسم)
شکاربان، قرقچی، متصدی جانوران شکاری

فرهنگ فارسی

( صفت ) مامور قرق و خلوت ساختن راه یا محلی قرقچی .

لغت نامه دهخدا

قرقچی. [ ق ُ رُ ] ( ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) محصل منع. ( آنندراج ). قرق کننده. منعکننده. آنکه مأمور قرق کردن شکارگاه شاه است تا دیگری در آنجا صید نکند : قرقچی سلطان شریعت است. ( رفیع واعظ، در صفت ماه رمضان ، از آنندراج ). رجوع به قُرُق شود.

فرهنگ عمید

قرق کننده، کسی که مٲمور ممانعت از ورود دیگران به جایی است.

دانشنامه عمومی

قرقچی، روستایی از توابع بخش باروق شهرستان میاندوآب در استان آذربایجان غربی ایران است.
این روستا در دهستان آجرلوی غربی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۵ نفر (۱۰خانوار) بوده است.

گویش مازنی

/ghoroghchi/ نگهبان قرق


کلمات دیگر: