کلمه جو
صفحه اصلی

گازه

فرهنگ فارسی

دهستانی است از بخش پاپی شهرستان خرم آباد واقع در شمال شرقی بخش و محدود از شمال به رودخانه سزار بخش دورود از جنوب بدهستان سرکانه از مشرق به رودخانه سزار و از مغرب بدهستان گریت کوهستانی سردسیر آب از سراب گازه و چشمه های دیگر مرتفعترین قلل کوهها کوه گلا کمرسیاه اشگفت ازکند کتل کوه متشکل از ۱٠ آبادی ۱۷٠٠ تن سکنه .
باد پیچ تاب

لغت نامه دهخدا

گازه . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گازه بخش پاپی شهرستان خرم آباد مرکز دهستان گازه ، واقع در 7 هزارگزی شمال باختری سپیددشت و 5 هزارگزی باختر ایستگاه سپیددشت . جلگه ، سردسیر مالاریائی ، دارای 200 تن سکنه . آب آن از سراب . محصول آنجا، غلات ، تریاک ، لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری ، راه آن مالرو است ، ساکنین از طایفه ٔ فولادوند میباشند، قسمتی چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ، 6).


گازه . [ زَ / زِ ] (اِ) در اصل کازه . رجوع به کازه شود. بادپیچ . بازپیچ .باذپیچ . تاب . بانوج . کاز. (آنندراج ). ارجوحه . رجوع به ارجوحه شود. ننو. هندی جهوله . (آنندراج ). به زبان گیل هلاچین . || خانه . منزل . خانه ٔ فالیزبان که در صحرا از چوب و علف سازند. نشستنگاه چوبین یعنی خانه ای که از چوب و تخته سازند و آن را تالار خوانند. (برهان ) :
امید وصل تو نیست در وهم من که آخر
در گازه ٔ گدایان سلطان چگونه باشد.

مولوی .


|| کمین گاه صیاد باشد که از شاخ درخت سازند و در عقب آن نشینند تا صیدش نبیند و آن را آفتاب خانه ٔ صیاد هم میگویند. (برهان ). دُجیه ؛ گازه ٔ صیاد. (منتهی الارب ) :
چو آمد بیابان یکی گازه دید
روان آب و مرغی خوش و تازه دید.

(گرشاسب نامه ).


|| صومعه ٔ سر کوه و به این معنی با کاف تازی هم آمده است . و اصح کازه است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).

گازه. [ زَ / زِ ] ( اِ ) در اصل کازه. رجوع به کازه شود. بادپیچ. بازپیچ.باذپیچ. تاب. بانوج. کاز. ( آنندراج ). ارجوحه. رجوع به ارجوحه شود. ننو. هندی جهوله. ( آنندراج ). به زبان گیل هلاچین. || خانه. منزل. خانه فالیزبان که در صحرا از چوب و علف سازند. نشستنگاه چوبین یعنی خانه ای که از چوب و تخته سازند و آن را تالار خوانند. ( برهان ) :
امید وصل تو نیست در وهم من که آخر
در گازه گدایان سلطان چگونه باشد.
مولوی.
|| کمین گاه صیاد باشد که از شاخ درخت سازند و در عقب آن نشینند تا صیدش نبیند و آن را آفتاب خانه صیاد هم میگویند. ( برهان ). دُجیه ؛ گازه صیاد. ( منتهی الارب ) :
چو آمد بیابان یکی گازه دید
روان آب و مرغی خوش و تازه دید.
( گرشاسب نامه ).
|| صومعه سر کوه و به این معنی با کاف تازی هم آمده است. و اصح کازه است. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ).

گازه. [ زَ ] ( اِخ ) یکی از دهستان های بخش پاپی شهرستان خرم آباد. این دهستان در شمال خاوری بخش واقع ومحدود است از شمال به رودخانه سزار بخش دورود، از جنوب به دهستان سرکانه از خاور به رودخانه سزار و از باختر به دهستان گریت. موقع طبیعی کوهستانی ، هوا سردسیر مالاریائی ، آب از سراب گازه و چشمه های دیگر. مرتفعترین قلل جبال در این دهستان : کوه گلا، کمرسیاه اشگفت ، ازکند کتل کوه. مراتع مرغوبی در سینه و دامنه این کوهها وجود دارد، از ده آبادی تشکیل گردیده ، جمعیت آن در حدود 1700 تن است. قرای مهم آن عبارتند از ذالیاب ، دراشگفت ، پسیل گازه ایروه ، ساکنین از طوایف فولادوند پاپی هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

گازه. [ زَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گازه بخش پاپی شهرستان خرم آباد مرکز دهستان گازه ، واقع در 7 هزارگزی شمال باختری سپیددشت و 5 هزارگزی باختر ایستگاه سپیددشت. جلگه ، سردسیر مالاریائی ، دارای 200 تن سکنه. آب آن از سراب. محصول آنجا، غلات ، تریاک ، لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری ، راه آن مالرو است ، ساکنین از طایفه فولادوند میباشند، قسمتی چادرنشین هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ، 6 ).

گازه . [ زَ ] (اِخ ) یکی از دهستان های بخش پاپی شهرستان خرم آباد. این دهستان در شمال خاوری بخش واقع ومحدود است از شمال به رودخانه ٔ سزار بخش دورود، از جنوب به دهستان سرکانه ٔ از خاور به رودخانه ٔ سزار و از باختر به دهستان گریت . موقع طبیعی کوهستانی ، هوا سردسیر مالاریائی ، آب از سراب گازه و چشمه های دیگر. مرتفعترین قلل جبال در این دهستان : کوه گلا، کمرسیاه اشگفت ، ازکند کتل کوه . مراتع مرغوبی در سینه و دامنه ٔ این کوهها وجود دارد، از ده آبادی تشکیل گردیده ، جمعیت آن در حدود 1700 تن است . قرای مهم آن عبارتند از ذالیاب ، دراشگفت ، پسیل گازه ایروه ، ساکنین از طوایف فولادوند پاپی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


دانشنامه عمومی

گازه، روستایی از توابع بخش پاپی شهرستان خرم آباد در استان لرستان ایران است.
در میان روستا سد قدیمی واقع شده که نمای زیبایی به این روستا بخشیده است.
این روستا در دهستان سپیددشت قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۵۷ نفر (۷۹ خانوار) بوده است.
تپه گازه مربوط به هزاره اول پیش از میلاد است. این اثر در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۷۰۲۶ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
این روستا از طریق جاده آسفالت به شهر سپیددشت و شهر خرم آباد متصل است.

گویش مازنی

/gaaze/ مجموعه ی دندان ها – دندان های جلو - آراواره

۱مجموعه ی دندان ها – دندان های جلو ۲آراواره


پیشنهاد کاربران

گازه: پناهگاه از شاخه های درخت


کلمات دیگر: