کلمه جو
صفحه اصلی

قدقد

فارسی به انگلیسی

cackle, cluck, squawk

مترادف و متضاد

cluck (اسم)
قدقد، ادم احمق و رذل

فرهنگ فارسی

( اسم ) حکایت صوت مرغ خانگی مخصوصا هنگام تخم نهادن .
کوهی نزدیک مکه

فرهنگ معین

(قُ قُ ) (اِصت . ) صدای مرغ خانگی .

لغت نامه دهخدا

قدقد. [ ق ِ ق ِ ] ( اِخ ) کوهی است که سنگ خوب دارد و از آن دیگها سازند. ( منتهی الارب ).

قدقد.[ ق ِ ق ِ ] ( اِخ ) کوهی نزدیک مکه. ( معجم البلدان ).

قدقد. [ ق ُ ق ُ ] ( اِ صوت ) قدقدقدا. حکایت صوت و آواز مرغ خانگی. حکایت صدای ماکیان خاصه گاه تخم نهادن.

قدقد. [ ق ِ ق ِ ] (اِخ ) کوهی است که سنگ خوب دارد و از آن دیگها سازند. (منتهی الارب ).


قدقد. [ ق ُ ق ُ ] (اِ صوت ) قدقدقدا. حکایت صوت و آواز مرغ خانگی . حکایت صدای ماکیان خاصه گاه تخم نهادن .


قدقد.[ ق ِ ق ِ ] (اِخ ) کوهی نزدیک مکه . (معجم البلدان ).


فرهنگ عمید

صدای مرغ خانگی.

گویش مازنی

/ghed ghed/ نیروی متداوم – زور زدن &

نیروی متداوم – زور زدن


پیشنهاد کاربران

نادرست نویسی واژه " غدغد " پارسی ، پس از چیرگی تازیان و ترکان آلتایی بسیاری از آواها و واژگان پارسی ریخت ترکی و تازی بخود گرفتند ، مانند :
اواو = عوعو
غرغر = قرقر
غرتی = قرتی
غرمج ، گدک = قورمه
ژگال = زغال
گبه = جبه
و. . . .

قدقدیدن.


کلمات دیگر: