کلمه جو
صفحه اصلی

کافرکش

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه کافران را بکشد قاتل کافران : [ شاه در بر گرفت زاهد را شیر کافر کش مجاهد را ] . ( نظامی )
ده کوچکی است از بخش معلم کلایه شهرستان قزوین

لغت نامه دهخدا

کافرکش . [ ف ِ / ف َ ک ُ ] (نف مرکب ) کشنده ٔ کافران . آنکه کافران را بکشد :
شاه در بر گرفت زاهد را
شیر کافرکش مجاهد را.

نظامی .



کافرکش. [ ف ِ / ف َ ک ُ ] ( نف مرکب ) کشنده کافران. آنکه کافران را بکشد :
شاه در بر گرفت زاهد را
شیر کافرکش مجاهد را.
نظامی.

کافرکش. [ ف َ ک ُ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از بخش معلم کلایه شهرستان قزوین وسکنه آن 39 تن است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).

کافرکش . [ ف َ ک ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش معلم کلایه شهرستان قزوین وسکنه ٔ آن 39 تن است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).


دانشنامه عمومی

کافرکش، روستایی از توابع بخش رودبارالموت شهرستان قزوین در استان قزوین ایران است.
این روستا در دهستان الموت پایین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۲ نفر (۱۵خانوار) بوده است.

واژه نامه بختیاریکا

( کافَرکُش ) ( ن ) ؛ کتک زدن شخصی تا سر حد مرگ؛ نماد شقی ترین اعمال


کلمات دیگر: