پياده کردن قسمتهاي دستگاهي براي گذاردن در دستگاه ديگري , ادمخواري کردن , بي مصرف کردن , پياده کردن(ماشين الا ت)عاري از سلا ح يا اثاثه کردن
فکک
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
فراخی قدم . یا شکستگی یک از دو زنخ .
لغت نامه دهخدا
فکک. [ ف َ ک َ ] ( ع اِمص ) فراخی قدم. ( منتهی الارب ). || شکستگی یکی از دو زنخ. || گشادگی پیوند دوش از فروهشتگی و سستی.( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). مؤلف اقرب الموارد معانی این کلمه را با حالت مصدری بیان کرده است.
کلمات دیگر: