کلمه جو
صفحه اصلی

همجوش

فارسی به انگلیسی

agglomerate, agglomeration, alloy, conglomerate, conglomeration, alloy

agglomerate, agglomeration, alloy, conglomerate, conglomeration


فرهنگ فارسی

همبسته، آلیاژ

← مخلوط همجوش


فرهنگ عمید

= هم بسته

هم‌بسته#NAME?


فرهنگستان زبان و ادب

{azeotrope} [شیمی] ← مخلوط همجوش

پیشنهاد کاربران

واژه ی �همجوش� را به معنای در کنارهم قرارگرفتن و جوش خوردن چیزهایی با خاستگاه های گوناگون بکار برده ام. در رشته ی زمین شناسی می توان این واژه را همتراز واژه ی لاتینی �کنگلومرا� ( conglomerate ) بشمار آورد.

در سنجش نسبی با واژه ی �آمیزه� یا �آمیخته�، معنای واژه �همجوش� بیشتر آشکار می شود. در یک آمیزه یا آمیخته، آمیختگی بخش ها یا اجزاء، کل یکپارچه ای را می آفرینند؛ در حالیکه در یک همجوش، چنین نیست.

برگرفته از پی نوشت نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۲۲ اردی بهشت ماه ۱۳۹۱
https://www. behzadbozorgmehr. com/2012/05/blog - post_12. html

آمیخته واژه ی �همجوش� از ساخته های اینجانب است که بگمانم بهنگام خود یا دیرتر به واژه نامه ی اینترنتی �دهخدا� پیشنهاد شده بود.


کلمات دیگر: