کلمه جو
صفحه اصلی

تلظی

فرهنگ فارسی

زبانه زدن آتش . یا برافروختن و خشمگین شدن .

لغت نامه دهخدا

تلظی. [ ت َ ل َظْ ظی ] ( ع مص ) زبانه زدن آتش. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || برافروختن و خشمگین شدن. ( از اقرب الموارد ). || جنبیدن مار. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بیرون افتادن ماهی از آب به مدت زیاد و باز و بسته شدن دهانش بدون تکان خوردن بدن که اگر به آب برگردانده شود، دیگر زنده نماند.


کلمات دیگر: