کلمه جو
صفحه اصلی

درون ریز

فارسی به انگلیسی

inflow, influx, irruptive


inflow, influx, endocrine, irruptive

endocrine


مترادف و متضاد

endocrine (صفت)
درون ریز

influent (صفت)
نافذ، درون ریز

فرهنگ فارسی

ویژگی دسته‌ای از غدد و ساختارهای ترشحی که مواد ترشحی خود را به درون خون می‌ریزند


فرهنگستان زبان و ادب

{endocrine} [علوم پایۀ پزشکی، علوم تشریحی، علوم دارویی] ویژگی دسته ای از غدد و ساختارهای ترشحی که مواد ترشحی خود را به درون خون می ریزند


کلمات دیگر: