کلمه جو
صفحه اصلی

ناظری

فرهنگ فارسی

۱ - نظارت مراقبت .۲ - مباشرت کارگزاری. ۳ - حق نظارتحق النظاره .

لغت نامه دهخدا

ناظری. [ ظِ ] ( حامص ) نظارت کردن. ناظر بودن. رجوع به ناظر شود. || مباشرت. کارگزاری.

دانشنامه عمومی

ناظری می تواند به افراد زیر اشاره کند:
شهرام ناظری، خواننده ، موسیقی دان و استاد موسیقی ایرانی ، کردی و موسیقی مقام ایرانی
حافظ ناظری، فرزند شهرام ناظری آهنگساز و خواننده ایرانی
نادر ناظری، کشتی گیر ایرانی

ناظری (ابهام زدایی). ناظری می تواند به افراد زیر اشاره کند:
شهرام ناظری، خواننده، موسیقی دان و استاد موسیقی ایرانی، کردی و موسیقی مقام ایرانی
حافظ ناظری، فرزند شهرام ناظری آهنگساز و خواننده ایرانی
نادر ناظری، کشتی گیر ایرانی
محمد ناظری، فرمانده ایرانی


کلمات دیگر: