( مصدر ) بریدن دنباله رودگانی که ازخارج بناف جنین بسته است : چو نافش بریدند و روزی گسست به پستان مادر در آویخت دست . ( سعدی لغ. )
ناف بریدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ناف بریدن. [ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) بریدن رودگانی که از خارج به ناف جنین بسته است :
نوزتان مادر شش روز نباشد که بزاد
نوزتان ناف نبریده و از زه نگشاد.
چون ناف بریدند شفا را و الم را.
به پستان مادر درآویخت دست.
نوزتان مادر شش روز نباشد که بزاد
نوزتان ناف نبریده و از زه نگشاد.
منوچهری.
با دایه عفو و سخطت خوی گرفتندچون ناف بریدند شفا را و الم را.
انوری.
چو نافش بریدند و روزی گسست به پستان مادر درآویخت دست.
سعدی.
کلمات دیگر: