کستنه . کلمه لاتینی کستانه آ. شاه بلوط
کستانه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کستانه . [ ک ُ ن َ ] (اِخ ) قریه ای است بین ری و ساوه و قسطانی بدانجا منسوب است . (از معجم البلدان ).
کستانه . [ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ) کستنه . ظاهراً از کلمه ٔ لاتینی کستانه مأخوذ است . شاه بلوط. (یادداشت مؤلف ).
کستانه. [ ک َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) کستنه. ظاهراً از کلمه لاتینی کستانه مأخوذ است. شاه بلوط. ( یادداشت مؤلف ).
کستانه. [ ک ُ ن َ ] ( اِخ ) قریه ای است بین ری و ساوه و قسطانی بدانجا منسوب است. ( از معجم البلدان ).
کستانه. [ ک ُ ن َ ] ( اِخ ) قریه ای است بین ری و ساوه و قسطانی بدانجا منسوب است. ( از معجم البلدان ).
پیشنهاد کاربران
در زبان ترکی استانبولی به معنی شا ه بلوط است🌰
کلمات دیگر: