کلمه جو
صفحه اصلی

زداییده

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - پاک شده پاکیزه شده . ۲ - صیقل یافته . ۳ - محو شده ( غم و مانند آن ) .
از میان رفته نابود شده جلا یافته

لغت نامه دهخدا

زداییده. [ زِ / زُ / زَ دَ / دِ ] ( ن مف ) از میان رفته. نابود شده. زایل گشته و برطرف شده. || جلا یافته. صیقلی شده. پاک شده. صفا یافته.

فرهنگ عمید

پاکیزه شده، زدوده.


کلمات دیگر: