کلمه جو
صفحه اصلی

ردیاب

فارسی به انگلیسی

tracer, tracker, ichneumon fly

tracer, tracker


مترادف و متضاد

tracer (اسم)
نقشه کش، دنبال کننده، ردیاب، رسام، جستجو کننده

detector (اسم)
ردیاب، کشف کننده، یابنده، موج یاب، اشکارگر

فرهنگ عمید

پیداکنندۀ رد و اثر کسی یا چیزی، ردیابنده.

دانشنامه آزاد فارسی

رَدیاب (tracer)
مقدار ناچیزی از ایزوتوپ رادیواکتیو، برای پی گیری مسیر واکنش شیمیایی یا فرآیند فیزیکی یا زیست شناختی. محل و تراکم ردیاب را معمولاً با یک شمارشگر گایگر ـ مولرتشخیص می دهند. مثلاً، فعالیت غدۀ تیرویید را با تزریق مقدار ناچیزی از ایزوتوپ رادیواکتیو ید، که غدۀ تیرویید آن را به صورت انتخابی از جریان خون می گیرد، ردیابی می کنند.

جدول کلمات

رادار


کلمات دیگر: