کلمه جو
صفحه اصلی

صفقه

عربی به فارسی

سودا , معامله , داد و ستد , چانه زدن , قرارداد معامله , خريد ارزان (باا) , قرارداد معامله بستن , خريدن , خريد , ابتياع , تطميع کردن , مقدار , اندازه , قدر , حد , معامله کردن , سر و کار داشتن با , توزيع کردن , ضربت سنگين , صداي بستن دروامثال ان باصداي بلند , دررا با شدت بهم زدن , بهم کوفتن , انجام


فرهنگ فارسی

۱ - یک بار دست بر دست دیگری زدن در بیع یا بیعت . ۲ - یک عقد بیع . ۳ - بیع .

لغت نامه دهخدا

( صفقة ) صفقة. [ ص َ ق َ ] ( ع مص ) دست بر دست دیگری زدن در بیع یابیعت. یک بار دست زدن در بیع. ( منتهی الارب ). یک باردست زدن در بیعت و بیع. ( غیاث اللغات ). یک عقد. ( مهذب الاسماء ). در لغت زدن دست است بهنگام عقد و در شرع عقد باشد. ( تعریفات جرجانی ). در لغت زدن دست خود بدست دیگری است هنگام خرید و فروش یا هنگام بیعت کردن و در شریعت پیمان بستن باشد. فقها گفته اند: در موقع پیمان بستن قبل از خاتمه یافتن صیغه پیمان نباید دست متعاقدین از یکدیگر جدا شود. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || ( اِ ) بیع. ( منتهی الارب ). سودا.
- صفقة رابحة ؛ بیع سودمند. ( منتهی الارب ).
- صفقة خاسرة ؛ بیع زیان کار. ( منتهی الارب ).
- یوم الصفقه ؛ یکی ازروزهای معروف عرب. ( معجم البلدان ).

صفقة. [ ص َ ق َ ] (ع مص ) دست بر دست دیگری زدن در بیع یابیعت . یک بار دست زدن در بیع. (منتهی الارب ). یک باردست زدن در بیعت و بیع. (غیاث اللغات ). یک عقد. (مهذب الاسماء). در لغت زدن دست است بهنگام عقد و در شرع عقد باشد. (تعریفات جرجانی ). در لغت زدن دست خود بدست دیگری است هنگام خرید و فروش یا هنگام بیعت کردن و در شریعت پیمان بستن باشد. فقها گفته اند: در موقع پیمان بستن قبل از خاتمه یافتن صیغه ٔ پیمان نباید دست متعاقدین از یکدیگر جدا شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اِ) بیع. (منتهی الارب ). سودا.
- صفقة رابحة ؛ بیع سودمند. (منتهی الارب ).
- صفقة خاسرة ؛ بیع زیان کار. (منتهی الارب ).
- یوم الصفقه ؛ یکی ازروزهای معروف عرب . (معجم البلدان ).


فرهنگ عمید

۱. [مجاز] بیع، عقد بیع.
۲. در هنگام خریدوفروش دست بر دست یکدیگر زدن به علامت توافق در بیع و ختم معامله.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] صفقه به معنای زدن آب به صورت می باشد.
صَفقَه در اصطلاح به معنای معامله است.صفقه از «صفق» به معنای زدنی است که صدای آن شنیده شود. نزد عرب مرسوم بود هنگام قطعی شدن معامله، یکی از دو طرف، دستش را بر دست طرف دیگر معامله می زد، از این رو، گفته می شد: «صَفَقتُ لَهُ بالبیعَةِ صفقاً، هنگام معامله دستم را بر دستش زدم». سپس در خود معامله و بیع به کار رفته و گفته می شود:«بارَکَ اللّه ُ لَکَ فی صفقةِ یدِک، خداوند در معامله ات برکت قرار دهد». در کلمات فقها نیز مقصود از صفقه، معامله است

پیشنهاد کاربران

صفقه:
به فعل دست دادن متبایعین با همدیگر پس از توافق بر سر عقد بیع
در آخرین لحظه پیش از انعقاد که به نحوی تنفیذ فعلی عقد و تایید تصمیم
خویش در ایجاب و قبول عقد و استقرار آن میباشد صفقه گویند.

صَفقِه، صدایی که از دست دادن یا دست بردست دیگری زدن ایجاد می شود که معمولا به دست دادن معنی می شود.
در علم حقوق به دست دادن در آخر معامله توسط متعاملین از روی رضایت اطلاق می شود.
همچنین در علم حقوق وقتی با کلمه تبعض می آید به خیارفسخ تبعض صفقه تعبیر می شود.
خیارصفقه، خیارتبعض صفقه؛
به هر دلیلی که معامله به سرانجام نرسد و طرفین معامله با دست دادن با یکدیگر رضایت خودشان را از معامله اعلام نکنند طرفی که از تبعض و تجزیه متضرر شده اختیار فسخ معامله دارد.


کلمات دیگر: