کلمه جو
صفحه اصلی

سپارش

فارسی به انگلیسی

commendation, consignment, delegation, devolution, emphasis, order, recommendation


فرهنگ فارسی

سفارش، سپردن
( اسم ) سپردن کسی را به کسی برای اهتمام و تیمار سفارش توصیه .

لغت نامه دهخدا

سپارش. [ س ِ / س ُ رِ ] ( اِمص ) کسی را به کسی سپردن برای اهتمام و تیمار وی. ( بهار عجم ). سپردن و در عرف سپردن کسی را به کسی برای اهتمام و تیمار وی. ( آنندراج ) : اگر در مصاف یکی کشته آید نامش ازجریده بندگان مسترید و فرزندش را نیکو دارید تا رغبت در سپارش جان زیادت شود. ( راحة الصدور راوندی ).
طریق نیست سپارش به آسمان کردن
که سایه بر سر سکان ربع مسکون دار.
سلمان ساوجی ( از بهار عجم ).
و بپدرخواجه و آن کسان سپارش نمود آن امر پدر خواجه را باآن کسان با اهل کاروان سپارش نمود که ایشان را تا نزدیک بخارا رسانید. ( انیس الطالبین ص 212 ).

فرهنگ عمید

= سپردن sepordan

سپردن sepordan#NAME?



کلمات دیگر: