کلمه جو
صفحه اصلی

شترنج

فرهنگ فارسی

نام بازی معروف که برروی یک صفحه۶۴مهره انجام شود
( اسم ) شترنگ شطرنج .

لغت نامه دهخدا

شترنج.[ ش َ رَ ] ( اِ ) شترنگ. اقسام غله را گویند که به هم آمیخته باشد. ( از برهان ). چند قسم غله را مخلوط کرده تا آش یا نان پزند. ( فرهنگ نظام ). اقسام غله به هم آمیخته را گویند. که به صورت مخالفند، مثل : گندم وجو و نخود و عدس و باقلا و ماش. ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ). || شطرنج. شترنگ. شترنج را که بازی معروفی است صاحبان فرهنگ نیاورده اند و همانا این لغت مذکور ( شترنج به معنی غله مخلوط ) به آن مناسبت دارد زیرا که چنانچه آش شترنجی از همه غله های مختلفه است شترنگ هم آلات و اشکال مختلفه دارد مانند اسب و فیل و رخ و شاه و وزیر و پیاده. و اهالی هند آن را چترنگ گویند. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). در بعضی لغت نامه ها آمده است که اصل آن کلمه هندی است و چترنگ است به فتح جیم فارسی و ضم تا و فتح راء مهمله و سکون نون و کاف و معنی آن اعضاء چهارگانه باشد، یعنی فیل واسب و ارابه و پیاده. ( یادداشت مؤلف ) :
چو بنشست بهرام لنبک دوید
یکی خوب شترنج پیش آورید.
فردوسی.
- رقعه شترنج ؛ صفحه شترنج. سفره شترنج. عرصه شطرنج :
آسمان چون زمین مجلس شاه
جلوه گاه جمال حورالعین
یا بکردار رقعه شترنج
روی در روی کرده تاج و معین.
ظهیر فاریابی.
- شترنج وار ؛ مانند شترنج. همچون صفحه شطرنج و مهره های آن :
یکی رزمگه ساخت شترنج وار
دورویه برآراسته کارزار.
فردوسی.
رجوع به شطرنج و اشترنج و نیز شترنگ شود.
|| ( سنسکریت ، اِ مرکب ) در سنسکریت مرکب است از «شت » و در اوستا «سته » به معنی «صد» و «رنج » به معنی رنگ است و معنی در لفظ صدرنگ و مجازاً مخلوط از چند رنگ. ( فرهنگ نظام ).

فرهنگ عمید

= شطرنج

شطرنج#NAME?



کلمات دیگر: