کلمه جو
صفحه اصلی

زاولی

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به زاول . ۱ - از مردم زاول زابلی . ۲ - زبان مردم زابلستان زابلی . ۳ - مقامی است در موسیقی و آن شعبه نوزدهم از شعب بیست و چهارگانه موسیقی قدیم است .

لغت نامه دهخدا

زاولی. [ وُ ] ( ص نسبی ، اِ ) منسوب به شهر زاول ، زابلستانی. || مقامی است در موسیقی و رجوع به آهنگ ،در لغت نامه شود. || یکی از جمله هفت زبان پارسی که اکنون متروک است. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ): فرهنگ نویسان ، زبانهای ایرانی ، پهلوی ، دری ، پارسی و سغدی را با لهجه هائی که آنها را متروک خوانده اند: هروی ، سکزی ، زاولی و تعداد آنها را ( پس از حذف بجای زبان سریانی که غیر ایرانی بود ) به 7 رسانیده در یک ردیف نام برده اند. ( از مقدمه برهان قاطع چ دکتر معین ص 30 ). و در حاشیه ج 2 ص 1001 از کتاب مذکور ذیل زاول آمد: مارکوارت گوید ( شهرستانهای ایرانشهر ص 890 ): در زاولستان لهجه های ایرانی مخصوصی تکلم میشد که آن را زاولی گویند و ما آثاری از آن در دست نداریم.

فرهنگ عمید

۱. = زابلی
۲. (اسم ) (موسیقی ) از شعبه های بیست وچهارگانۀ موسیقی ایرانی.


کلمات دیگر: