کلمه جو
صفحه اصلی

رجل الغراب

فارسی به انگلیسی

crowfoot

فرهنگ فارسی

( اسم ) قایاغی . یا رجل الغراب مائی . آلاله آبی حامول المائ . یا رجل الغراب المداد . یکی از گونه های لاله آلاله خزنده .
قازیاغی نباتی است زرقوی یا یکنوع از بند پستان ماده شتر تا بچه اش شیر نمکد .

لغت نامه دهخدا

رجل الغراب. [ رِ لُل ْ غ ُ ] ( ع اِ مرکب ) قازیاغی. ( ناظم الاطباء ). نباتی است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). زرقوری. اَآطریلال. حشیشةالبرس. جرزالشیطان. زرینوری. رجل العقاب. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). گویند نبات اَآطریلال است ، و اکثر تصریح نموده اند که غیر اوست و در نواحی بیت المقدس بسیار است. گیاهش بقدر شبری و برگش بسیار سبز مایل بسیاهی و مشقوق شبیه به رشاد بستانی و وسط او منشق به دو شق مانند چنگال غراب و شعب او متفرق و با تندی و اندک قبض و شیرین مانند طعم زردک و بیخش بسیار غایر در زمین و مستدیر و ظاهرش زرد. و ساییده او مثل سورنجان ، و به زبان ترکی غازیاغی و بزبان پهلوی کلاج پا نامند. ( از تحفه حکیم مؤمن ). و رجوع به رجل العقاب و تذکره داود ضریر انطاکی ص 171 و میزان الادویة ص 336 و مفردات ابن بیطار ص 136 و اختیارات بدیعی و مخزن الادویة ص 228 شود. || یک نوع از بند پستان ماده شتر تا بچه اش شیر نمکد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). قسمی از بند پستان ناقه تا بچه اش نتواند شیر بمکد، و فی المثل : «صرّ علیه رجل الغراب ». ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

= غازایاقی

غازایاقی#NAME?



کلمات دیگر: