کلمه جو
صفحه اصلی

راقص

عربی به فارسی

رقاص


فرهنگ فارسی

ستاره ای است . نام ستاره است که در دهان اژدهای جنگ واقع شده است .

لغت نامه دهخدا

راقص. [ ق ِ ] ( ع ص ) رقص کننده. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( از منتهی الارب ). رقصنده. ( ناظم الاطباء ).

راقص. [ ق ِ ] ( اِخ ) ستاره ای است. ( از اقرب الموارد ). نام ستاره ای است که در دهان اژدهای جنگ واقع شده است.( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رافض ، در اصطلاح فلک صورتی که آن را «جاثی علی رکبیة» نیز نامند. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به جاثی علی رکبیة در همین لغت نامه شود.

راقص . [ ق ِ ] (اِخ ) ستاره ای است . (از اقرب الموارد). نام ستاره ای است که در دهان اژدهای جنگ واقع شده است .(آنندراج ) (غیاث اللغات ). رافض ، در اصطلاح فلک صورتی که آن را «جاثی علی رکبیة» نیز نامند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به جاثی علی رکبیة در همین لغت نامه شود.


راقص . [ ق ِ ] (ع ص ) رقص کننده . (اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از منتهی الارب ). رقصنده . (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

رقص کننده.


کلمات دیگر: