کلمه جو
صفحه اصلی

دانکو

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - مطلق دانه ( از گندم جو ماش عدس وجز اینها ) . ۲ - آشی که بهنگام دندان بر آوردن کودک با گندم و ماش و عدس و جز آنها و کله و پاچه گوسفند پزند و بخانه های خویشان و دوستان فرستند دانکو .

لغت نامه دهخدا

دانکو. ( اِ ) حبوب. حبوبات چون نخود و لوبیاو ماش و عدس و باقلا. بنشن : و از وی [ از موقان ] رودینه خیزد و دانکوهای خوردنی و جوال و پلاس بسیار خیزد. ( حدود العالم ). البقال ؛ تره فروش و دانکوفروش. ( مهذب الاسماء ). || آشی مرکب از نخودو عدس و امثال اینها و آنرا هفت دانه نیز گویند. آش هفت حبه. ( انجمن آرا ). آشی که از حبوب و گوشت پزند.

فرهنگ عمید

=دانَک

دانَک#NAME?



کلمات دیگر: