کلمه جو
صفحه اصلی

رسانده

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - متصل شده . ۲ - انتقال داده ۳ - حمل کرده . ۴ - ابلاغ شده .

لغت نامه دهخدا

رسانده. [ رَ / رِ دَ / دِ ] ( ن مف ) متصل شده. ( فرهنگ فارسی معین ). الحاق شده. اتصال داده شده. ( یادداشت مؤلف ). || انتقال داده. || حمل کرده. || ابلاغ شده. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به رساندن شود.

فرهنگ عمید

۱. ابلاغ شده.
۲. متصل شده.
۳. [قدیمی] پرورانده.


کلمات دیگر: