کلمه جو
صفحه اصلی

ساقیه

فرهنگ فارسی

مونث ساقی، نهرکوچک، جوی خرد، آبراهه، ساقیات
مونث ساقی

لغت نامه دهخدا

ساقیة. [ی َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث ساقی . رجوع به ساقی شود. || جوی خرد. ج ، سواقی . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). آبگذر. (ناظم الاطباء). نهر صغیر و آن بزرگترین از جدول و کوچکترین از نهر است . (اقرب الموارد). آبراهه . جویچه . جعفر. || ناودان .(ناظم الاطباء). || چرخ . دولاب . ناعوره . || مزید مقدم اسماء امکنه . (اعلام المنجد).


( ساقیة ) ساقیة. [ی َ ] ( ع ص ، اِ ) تأنیث ساقی. رجوع به ساقی شود. || جوی خرد. ج ، سواقی. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آبگذر. ( ناظم الاطباء ). نهر صغیر و آن بزرگترین از جدول و کوچکترین از نهر است. ( اقرب الموارد ). آبراهه. جویچه. جعفر. || ناودان.( ناظم الاطباء ). || چرخ. دولاب. ناعوره. || مزید مقدم اسماء امکنه. ( اعلام المنجد ).

فرهنگ عمید

۱. = ساقی
۲. نهر کوچک، جوی خرد، آبراهه.


کلمات دیگر: