کلمه جو
صفحه اصلی

شاه دارو

فرهنگ فارسی

۱ - دارویی که از همه داروها سودمند تر باشد بهترین دارو عالیترین دوا : شاه دارو بود شراب بلی زو چو بر حد اعتدال خوری . ( جوامع الحکایات ) ۲ - شراب باده .

لغت نامه دهخدا

شاهدارو. ( اِ مرکب ) دارو که در اهمیت اثر نوع ممتاز خود باشد. ( آنندراج ). || داروی شاه. دوای شاه. ( انجمن آرا ). || مجازاً شراب انگوری را گویند. منیری در شرفنامه این نام گذاری را به جمشید منتسب داشته است و داستانی از پیدا آمدن انگور و شراب نقل کرده که ظاهراً مأخوذ از نوروزنامه منسوب به خیام و داستان شیمران شاه و کنیزک و پیدا آمدن درخت رزست :
صاحبا از کرم دریغ مدار
شاه داروی لطف از این پژمان.
طیان مرغزی ( از جهانگیری ).
شاه دارو بود شراب ولی
زو چو بر حد اعتدال خوری.
؟ ( از جهانگیری ).

فرهنگ عمید

۱. بهترین دارو، دارویی که از همۀ داروها بهتر و سودمندتر باشد: شاه دارو بُوَد شراب، ولی / زو چو بر حد اعتدال خوری (؟: مجمع الفرس: شاه دارو ).
۲. شراب.


کلمات دیگر: