کلمه جو
صفحه اصلی

طریان

فرهنگ فارسی

حادث شدن نو در آمدن

لغت نامه دهخدا

طریان. [ طِرْ ریا ] ( ع اِ ) خوان ها. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). تریان. ج ، طریانات. ( مهذب الاسماء ). طَبَق. ( برهان ).

طریان. [ طَ رَ ] ( ع مص ) حادث شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). نو درآمدن. ( کنزاللغات ). || وارد شدن چیزی در چیزی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). بر سر چیزی درآمدن. ( کنزاللغات ).

طریان . [ طَ رَ ] (ع مص ) حادث شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نو درآمدن . (کنزاللغات ). || وارد شدن چیزی در چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بر سر چیزی درآمدن . (کنزاللغات ).


طریان . [ طِرْ ریا ] (ع اِ) خوان ها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تریان . ج ، طریانات . (مهذب الاسماء). طَبَق . (برهان ).


فرهنگ عمید

حادث شدن، پیدایش.


کلمات دیگر: