۱ - بانگ فریاد . ۲ - سوت صفیر . ۳ - ناله . ۴ - پژمردگی افسردگی .
پالودن چون پالوده شراب صاف کردن شراب .
پالودن چون پالوده شراب صاف کردن شراب .
شخل . [ ش َ ] (اِ) شخول . شخیل . (غیاث اللغات ). سروری در ذیل شخیل گوید: در فرهنگ به وزن بخل نیز به این معنی صفیر و بانگ آمده اما به خاطر میرسد که به وزن سجل اصح باشد. (سروری ). صفیر و بانگ . فریاد و نعره . (غیاث اللغات ). || صفیر. فریاد. بانگ و نعره . (برهان ).
شخل . [ ش َ ] (اِمص ) به ناخن کندن و به منقار گزیدن جانور گوشت را. (غیاث اللغات ). به منقار گزیدن جانور گوشت را. (برهان ).
شخل . [ ش َ ] (ع ص ، اِ) دوست . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کودک نوجوان که با تودوستی دارد. یا عام است عن الخلیل . (منتهی الارب ).
شخل . [ش َ ] (ع مص ) پالودن . چون پالودن شراب . (منتهی الارب ). صاف کردن شراب . (از اقرب الموارد). || دوشیدن شترماده را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
شخول#NAME?
شِخَلْ (shekhal) در گویش گنابادی یعنی شاخه ، شاخه درخت