کلمه جو
صفحه اصلی

زدا

فرهنگ فارسی

زدای برطرف کننده و دفع کننده و همیشه بطور ترکیب استعمال می گردد

لغت نامه دهخدا

زدا. [ زِ / زُ / زَ ] ( نف مرخم ) زدای. بر طرف کننده و دفع کننده و همیشه بطور ترکیب استعمال میگردد. ( ناظم الاطباء ). زداینده. زائل کننده. نابود کن. مزیل.
- دل زدا ؛ رجوع به «دل » شود.
- رنگ زدا ؛ زداینده رنگ. رنگ زدای.
- زنگ زدا ؛ دور کننده زنگ. مزیل. صیقل دهنده و زنگ زدای ، صقال.
- شکیب زدا ؛ نابود کننده صبر. طاقت فرسا.
- طاقت زدا ؛ طاقت فرسا. توان فرسا. طاقت زدای. شکیب زدا.
- ظلمت زدا ؛ بمجازدفع کننده تاریکی و ظلمت که مراد حضرت رسول ( ص ) باشد. ( از ناظم الاطباء ).
- عقل زدا ؛ زایل کننده خرد. مزیل عقل. عقل زدای.
- غمزدا ؛ برطرف کننده غم و الم.( ناظم الاطباء ).
- ملک زدا ؛ کنایت از کشورستان. منقرض کننده سلطنت :
ای ملک زداینده هر ملک زدایان
ای چاره بی چاره و ای مفزع زُوّار.
منوچهری.
- هوش زدا ؛ هوش ربا. خرد زدای. رجوع به زدای ، زداینده و ترکیبات فوق شود.

فرهنگ عمید

۱. = زدودن
۲. زداینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): غم زدا، گندزدا.

دانشنامه عمومی

زِدِا (به ارمنی: Զեդեա) یک سکونتگاه مسکونی در ارمنستان است که در استان وایوتس جور واقع شده است. در کیلومتری شمال یغگنادزور، مرکز استان وایوتس جور واقع شده است.
فهرست شهرداری های ارمنستان
زدا ۱۶۷ نفر جمعیت دارد و در ارتفاع متر ( پا) بالاتر از سطح دریا قرار گرفته است.


کلمات دیگر: