کلمه جو
صفحه اصلی

شخالیدن

فرهنگ فارسی

بمعنی خلانیدن و خراشیدن خلیدن

لغت نامه دهخدا

شخالیدن. [ ش َ دَ ] ( مص ) خلانیدن. خراشیدن. ( برهان ) ( غیاث اللغات ). خلیدن. ( شرفنامه منیری ). و شاید تحریفی از شخائیدن باشد.

فرهنگ عمید

۱. خراشیدن، خراش دادن.
۲. خلانیدن.


کلمات دیگر: