موضعی که عربهاگمان میکرده اندجن وپری بسیارداردونام جائی که هزچیزخوب ونیکورابه آنجانسبت میدادند
ژاله و تگرگ که حب الغمام نیز گویند تگرگ را
ژاله و تگرگ که حب الغمام نیز گویند تگرگ را
عبقر. [ ع َ ب َ ق ُ ر ر ] (ع اِ) ژاله و تگرگ که حب الغمام نیز گویند. یقال : ابرد من عبقر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
عبقر. [ ع َ ب َ ] (اِخ ) دهی است که هر چیز خوب و نیکو را از مردم و جامه و جز آن به وی نسبت کنند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عبقر. [ ع َ ق َ] (اِخ ) موضعی است که اعراب گمان برند پریان بسیار در آنجا هستند. لبید گوید: کهول و شبان کجنة عبقر. (اقرب الموارد) (المنجد). || موضعی است بسیارپری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم البلدان ).
عبقر. [ ع َ ق ُ ] (اِخ ) ابن انمار از کهلان از قحطانیه . جدی جاهلی است . (از الاعلام زرکلی ).