شتاب کار
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
عجول کرمند عاجل
لغت نامه دهخدا
شتابکار.[ ش ِ ] ( ص مرکب ) عجول. کرمند. عاجل. کسی که از روی عجله کاری کند. خَدِب. ( منتهی الارب ). قُلقُل. ( منتهی الارب ). شتابنده و ساعی. ( ناظم الاطباء ) :
شتابکارتر از باد وقت پاداشن
درنگ پیشه تر از کوه وقت بادافراه.
درنگ پیشه به فر و شتابکار به کر.
شتابکارتر از باد وقت پاداشن
درنگ پیشه تر از کوه وقت بادافراه.
فرخی.
مبارزانی همدست و لشکری هم پشت درنگ پیشه به فر و شتابکار به کر.
فرخی.
صَمَکیک ؛ احمق شتابکار. مَرقِدی ̍؛ مرد شتابکار. مُشَیَع؛ مرد شتابکار. لَواهِس ؛ شتابکاران. ( از منتهی الارب ). || بی وقار. ( ناظم الاطباء ).فرهنگ عمید
شتاب کننده، ویژگی کسی که با عجله کاری انجام می دهد.
کلمات دیگر: