کلمه جو
صفحه اصلی

رامک

فرهنگ اسم ها

اسم: رامک (پسر، دختر) (فارسی) (تلفظ: rāmak) (فارسی: رامک) (انگلیسی: ramak)
معنی: فرمانبردار، اهلی، ( رام، ک ( تصغیر ) )، مصغر رام، ( رام +ک ( تصغیر ) )

(تلفظ: rāmak) (رام +ک (تصغیر)) ، مصغر رام ، ← رام .


فرهنگ فارسی

جد ابو القاسم عبد الله بن موسی بن رامک نیشابوری .

لغت نامه دهخدا

رامک. [ م َ ] ( ص مصغر ) مصغر رام است که نقیض وحشی باشد. ( آنندراج ) ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).

رامک. [ م ِ ] ( ع ص ) اقامت کننده بجایی. ( از متن اللغة ) ( منتهی الارب ). مردی که بیک جا مقیم باشد و از آن جدا نشود. ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ) ( منتخب اللغات ). کسی که بواسطه مشقت و تعب در جایی اقامت کند. ( ناظم الاطباء ).

رامک. [ م َ ] ( اِ ) مرکبی است از زاج سیاه و مازوو پوست انار و صمغ و دوشاب انگوری که خوردن آن دفع اسهال کند. ( آنندراج ) ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). ابوریحان بیرونی در صیدنه آرد: او را رام دارو و رام انگیز گویند یعنی دارویی که نشاط انگیزد... و پس از شرح طریق ساختن رامک گوید: او را از گرد و دود نگاه دارند... صاحب المشاهیر گوید رامک فارسی است و ثعلب از ابن الاعرابی حکایت کند که رامک بکسر میم نوعی است از انواع ادویه که او را فارسیان رامک گویند بفتح میم. ( از ترجمه صیدنه ابوریحان بیرونی ). حکیم مؤمن گوید:از ادویه مرکبه است و آن قرصی است که در قدیم از عصاره بلح میساختند و در این زمان از مازو و دوشاب خرما ترتیب میدهند و بهترین او آن است که یک جزو مازوو نیم جزو پوست انار را ساییده در آب دو سه روز بجوشانند و برهم زنند تا مثل خمیر شود ربع جزو زاج و مثل آن صمغ محلول و یک جزو و نیم دوشاب خرما یا عسل اضافه نموده قرص سازند و اگر بوزن پوست انار بلح بسیارنارس اضافه کنند بی عدیل است در دوم سرد و خشک و قابض و مجفف و ملطف و مقوی معده و امعاء و مسکن حرارت ومانع ریختن مواد باعضا و جهت اسهال کهنه و دموی و نزف الدم و ذرب و سرفه و درد سینه و ضعف جگر و قروح شرباً و ضماداً نافع و طلای او مقوی جلد مسترخیه و دافعورم حار و نقرس و ورم حار مقعد و بروز آن و حابس عرق و رافع عفونت و بخار فاسد و با حنا مسود موی و قاتل قمل و سنون او مقوی لثه و قاطع خون او و قدر شربتش تا دو مثقال و بدلش سک و مضر مثانه و مصلحش عسل است. ( از تحفه حکیم مؤمن ). و رجوع به بحر الجواهر و ادویه مفرده قانون ص 233 و ضریر انطاکی ص 170 و احکام الحسیة ص 103 و مخزن الادویة و اختیارات بدیعی شود.

رامک. [ م ِ ] ( ع اِ ) چیزی است سیاه که ب-مش-ک آمیزند. ( از متن اللغة ) ( منتهی الارب ). چیزی است سیاه که بمشک آمیزند و آن را مشک زمین گویند. ( آنندراج ) ( از منتخب اللغات ). غش مشک. ( السامی فی الاسامی ). خیانت مشک. نوعی است از بوی خوش. ج ، روامک. ( مهذب الاسماء ). تخمی است سیاه که بمشک آمیزند. ( یادداشت مؤلف ). چیزی است سیاه بشبه قیر و چون زنان آنرا با مشک بیامیزند او را سک گویند. ( ترجمه صیدنه ابوریحان بیرونی ).

رامک . [ م َ ] (اِ) مرکبی است از زاج سیاه و مازوو پوست انار و صمغ و دوشاب انگوری که خوردن آن دفع اسهال کند. (آنندراج ) (برهان ) (ناظم الاطباء). ابوریحان بیرونی در صیدنه آرد: او را رام دارو و رام انگیز گویند یعنی دارویی که نشاط انگیزد... و پس از شرح طریق ساختن رامک گوید: او را از گرد و دود نگاه دارند... صاحب المشاهیر گوید رامک فارسی است و ثعلب از ابن الاعرابی حکایت کند که رامک بکسر میم نوعی است از انواع ادویه ٔ که او را فارسیان رامک گویند بفتح میم . (از ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ). حکیم مؤمن گوید:از ادویه ٔ مرکبه است و آن قرصی است که در قدیم از عصاره ٔ بلح میساختند و در این زمان از مازو و دوشاب خرما ترتیب میدهند و بهترین او آن است که یک جزو مازوو نیم جزو پوست انار را ساییده در آب دو سه روز بجوشانند و برهم زنند تا مثل خمیر شود ربع جزو زاج و مثل آن صمغ محلول و یک جزو و نیم دوشاب خرما یا عسل اضافه نموده قرص سازند و اگر بوزن پوست انار بلح بسیارنارس اضافه کنند بی عدیل است در دوم سرد و خشک و قابض و مجفف و ملطف و مقوی معده و امعاء و مسکن حرارت ومانع ریختن مواد باعضا و جهت اسهال کهنه و دموی و نزف الدم و ذرب و سرفه و درد سینه و ضعف جگر و قروح شرباً و ضماداً نافع و طلای او مقوی جلد مسترخیه و دافعورم حار و نقرس و ورم حار مقعد و بروز آن و حابس عرق و رافع عفونت و بخار فاسد و با حنا مسود موی و قاتل قمل و سنون او مقوی لثه و قاطع خون او و قدر شربتش تا دو مثقال و بدلش سک و مضر مثانه و مصلحش عسل است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به بحر الجواهر و ادویه ٔ مفرده ٔ قانون ص 233 و ضریر انطاکی ص 170 و احکام الحسیة ص 103 و مخزن الادویة و اختیارات بدیعی شود.


رامک . [ م َ ] (اِخ ) جد ابوالقاسم عبداﷲبن موسی بن رامک نیشابوری . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).


رامک . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فنوج بخش بمپور شهرستان ایرانشهر در صدوده هزارگزی جنوب باختری بمپور، کنار راه مالرو فنوج به رمشک . آب و هوای این ده کوهستانی گرمسیر مالاریایی و جمعیت آن 700 تن میباشد. آب آن از قنات تأمین میشود، و محصول عمده ٔ آن غلات و خرما و برنج و ذرت است . پیشه ٔ مردم کشاورزی است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


رامک . [ م َ ] (اِخ ) قریه ای است به 2500گزی رامسر. (یادداشت مؤلف ). نام قریه ای و در فرهنگ جغرافیایی ایران «رمک » ضبط شده است . رجوع به رمک شود.


رامک . [ م َ ] (ص مصغر) مصغر رام است که نقیض وحشی باشد. (آنندراج ) (برهان ) (ناظم الاطباء).


رامک . [ م ِ ] (ع اِ) چیزی است سیاه که ب-مش-ک آمیزند. (از متن اللغة) (منتهی الارب ). چیزی است سیاه که بمشک آمیزند و آن را مشک زمین گویند. (آنندراج ) (از منتخب اللغات ). غش مشک . (السامی فی الاسامی ). خیانت مشک . نوعی است از بوی خوش . ج ، روامک . (مهذب الاسماء). تخمی است سیاه که بمشک آمیزند. (یادداشت مؤلف ). چیزی است سیاه بشبه قیر و چون زنان آنرا با مشک بیامیزند او را سک گویند. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ).


رامک . [ م ِ ] (ع ص ) اقامت کننده بجایی . (از متن اللغة) (منتهی الارب ). مردی که بیک جا مقیم باشد و از آن جدا نشود. (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (منتخب اللغات ). کسی که بواسطه ٔ مشقت و تعب در جایی اقامت کند. (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

۱. (طب قدیم ) دارویی مرکب از زاج سیاه، مازو، پوست انار، و صمغ که در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار میرفته.
۲. [قدیمی] دارویی خوش بو، مانند مشک.

دانشنامه عمومی

شرکت رامک که در دو حوزه لبنیات و بستنی فعال می باشد، در سال ۷۴ با افتتاح کارخانه تولید فراورده های لبنی کار خودش را در زمینی به مساحت ۱۰ هکتار شروع کرد و کارخانه تولید بستنی را در سال ۱۳۸۷ افتتاح نمود . هر روزه طیف وسیعی از محصولات لبنی و بستنی در این شرکت در حال تولید می باشد و در حال حاضر در حوزه لبنیات۷۰ نوع محصول و در حوزه بستنی ۹۰ مدل بستنی را تولید می نماید . انواع شیر، پنیرها، پنیرهای خامه ای ساده و طعم دار، پنیر محلی، پنیر لبنه، ماست های همزده و کم چرب و پرچرب و دیلایت، پنیر پیتزا، دوغ، کشک، خامه، دسر و کره، انواع محصولات پودری، پودر شیر خشک و انواع بستنی از تولیدات جاری شرکت رامک هست . رامک در حال حاضر روزانه ۳۰۰ تن ورودی شیر دارد که به عنوان یکی از بزرگترین و معتبرترین خریداران شیر تولیدی دامداران جنوب ایران شناخته می شود.
تندیس همایش حمایت از حقوق مصرف کننده در سال ۱۳۹۳
مدیر برتر کنترل کیفی در سال ۱۳۹۳
واحد نمونه استاندارد در سال ۱۳۹۳
واحد نمونه حمایت از حقوق مصرف کنندگان ۱۳۹۲
واحد نمونه صنعتی کشوری در سال ۱۳۹۲
واحد نمونه صنعتی استانی در سال ۱۳۹۲
دارنده نشان ایمنی و سلامت غذا سال ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱
واحد نمونه کیفی مهر ماه ۱۳۹۰
صادرکننده نمونه سال ۱۳۹۰
صادرکننده نمونه سال ۸۹
واحد نمونه تولید و تحقق خدمات سال ۱۳۸۹
واحد نمونه کیفی در سال ۱۳۸۹
واحد نمونه استاندارد در سال های۸۸
واحد نمونه کیفی در سطح ملی سال ۱۳۸۷
دارنده تندیس چهارمین جشنواره کارآفرینان برتر ۱۳۸۷
صادرکننده نمونه سال ۱۳۸۷
واحد نمونه صنعتی در سه سال پیاپی ۸۴- ۸۵-۸۶
واحد نمونه استاندارد در سال ۱۳۸۳
دارنده لوح تقدیر کار آفرین برگزیده
شرکت فراورده های لبنی رامک در سال ۱۳۷۴ به دست خانواده نصیری در شیراز تأسیس گردید . همچنین بعد از تأسیس کارخانه لبنیات رامک، کارخانه بستنی رامک در سال ۱۳۸۷ در شیراز و در مجاورت کارخانه لبنی تأسیس گردید . تولیدشرکت لبنیات رامک روزانه ۳۰۰ تن شیر خام را به بیش از ۱۵۰ نوع محصول لبنی و بستنی تبدیل می کند.همچنین این شرکت دارای گواهینامه های مدیریت کیفیت ISO9001:2000 - مدیریت زیست محیطی ISO14001:2004 بهداشت حرفه ای OHSAS18001:1999 – ایمنی و سلامت مواد غذایی ISO22000:2005 از شرکت Qualityaustria اتریش و گواهینامه نشان حلال می باشد .

پیشنهاد کاربران

معنی رامک زمان قدیم به تیرکمان میگفتندرامک چون رامک روستای باستانی هست اسلحه شون این تیرکمان بود موفق بودن به اسم روسای خود گذاشتند رامک

اسم اصیل یونانی ، به معنی آرامش دهنده

ماده سیاه خوشبو. . . .
جهت درمان بیماری اسهال


کلمات دیگر: