زرشناس
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
زرگر و صراف و ماهر زر
لغت نامه دهخدا
زرشناس. [ زَ ش ِ ] ( نف مرکب ) زرگر. صراف. ماهر زر. ( آنندراج ). صراف. نقاد. زرگر. طلاکار. ( ناظم الاطباء ). شناسنده زر. که زرشناسد و عیار و غش آن را تمیز دهد. رجوع به زر شود.
فرهنگ عمید
شناسندۀ زر، صراف، نقاد.
دانشنامه عمومی
زرشناس می تواند به افراد زیر اشاره کند:
زهره زرشناس، زبان شناس و ایران شناس ایرانی
شهریار زرشناس، پژوهشگر ادبیات، فلسفه و سیاست
زهره زرشناس، زبان شناس و ایران شناس ایرانی
شهریار زرشناس، پژوهشگر ادبیات، فلسفه و سیاست
wiki: زرشناس
جدول کلمات
صراف
کلمات دیگر: