کلمه جو
صفحه اصلی

معبود


مترادف معبود : مورد پرستش ، خدا، پروردگار

متضاد معبود : عابد، پرستشگر

برابر پارسی : دلبر، یار، دلدار، نگار، پرسته

فارسی به انگلیسی

object of worship, deity, worshipped, god, idol, [o.s.] worshipped

object of worship, deity, [o.s.] worshipped


God, idol


فارسی به عربی

معبود

عربی به فارسی

بت , صنم , خداي دروغي , مجسمه , لا ف زن , دغل باز , سفسطه , وابسته به خدايان دروغي وبت ها , معبود


فرهنگ اسم ها

اسم: معبود (پسر) (عربی) (تلفظ: mabod) (فارسی: مَعبود) (انگلیسی: mabod)
معنی: مورد ستایش

مترادف و متضاد

مورد پرستش ≠ عابد، پرستشگر


idol (اسم)
لافزن، بت، صنم، معبود، خدای دروغی، دغل باز

۱. مورد پرستش ≠ عابد، پرستشگر
۲. خدا، پروردگار


فرهنگ فارسی

پرستیده شده، پرستش شده
( اسم ) پرستش کرده شده پرستیده خدا : شرک بزبان شریعت آنست که باعتقاد معبودی دیگر گیری .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) پرستیده شده .

لغت نامه دهخدا

معبود. [ م َ ] ( ع ص ) پرستش کرده شده. ( آنندراج ). پرستش شده. ( ناظم الاطباء ). آنکه او را پرستند. عبادت شده.پرستیده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
داده است بدو ملک جهان خالق معبود
با خالق معبود کسی را نبود کار.
منوچهری.
|| خداوند تبارک و تعالی. ( ناظم الاطباء ). خدا. خدای تعالی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
چهارم نطق گویایی صفات ذات معبود است
به پنجم پای پوئیدن به سوی کعبه جانان.
ناصرخسرو.
چو دانستی که معبودی ترا هست
بدار از جستجوی چون و چه دست.
نظامی.

فرهنگ عمید

۱. پرستیده شده، پرستش شده.
۲. خداوند.

فرهنگ فارسی ساره

پرسته


جدول کلمات

اله

پیشنهاد کاربران

یار. دلبر.


کلمات دیگر: