کلمه جو
صفحه اصلی

مصفا


مترادف مصفا : باصفا، پاک، خرم، دلگشا، نزه ، بی آمیغ، خالص، ناب، زلال

متضاد مصفا : دلگیر، ناخالص، آلوده

برابر پارسی : خرم، سرسبز، خوش آب و هوا

فارسی به انگلیسی

pure, refined, pleasant

refined, pleasant


فرهنگ اسم ها

(تلفظ: mosaffā) (عربی) زیبا و با صفا ؛ پاکیزه و پاک ، صاف و خالص ، زلال و صاف ؛ (در گیاهی) گروهی از گیاهان علفی چند ساله از خانواده‌ی آفتاب‌گردان .


اسم: مصفا (پسر) (عربی) (تلفظ: mosaffā) (فارسی: مصفا) (انگلیسی: mosaffa)
معنی: تصفیه شده، صاف شده، خالص، بی غش، زیبا و با صفا، پاکیزه و پاک، صاف و خالص، زلال و صاف، ( در گیاهی ) گروهی از گیاهان علفی چند ساله از خانواده ی آفتاب گردان، پاکیزه، پاک

مترادف و متضاد

باصفا، پاک، خرم، دلگشا، نزه ≠ دلگیر


۱. باصفا، پاک، خرم، دلگشا، نزه ≠ دلگیر
۲. بیآمیغ، خالص، ناب، زلال ≠ ناخالص، آلوده


فرهنگ فارسی

رسم الخطی است در فارسی برای مصفی

لغت نامه دهخدا

مصفا. [ م ُ ص َف ْ فا ] ( ع ص ) مصفی. تصفیه شده. پاک شده. پاکیزه گشته. ( یادداشت مؤلف ). پاک و صاف ، چون شراب مصفا و عیش مصفا. ( آنندراج ). پاک. تمیز. پاکیزه. روشن. بی آلودگی. بی آلایش. عاری از آلودگیها و پلیدیها. بی شائبه :
تا زین جهان به صبر برون نایی
چون یابی آن جهان مصفا را؟
ناصرخسرو.
آبی است جهان تیره و بس ژرف بدو در
زنهار که تیره نکنی جان مصفا.
ناصرخسرو.
مرغ از شبستان حرم میوه ز بستان ارم
گردون ز دستان کرم شیر مصفا ریخته.
خاقانی.
گرانسایه زیر سبکروح بهتر
چو سنگ سیه زیر آب مصفا.
خاقانی.
چو مریم سرفکنده ریزم از طعن
سرشکی چون دم عیسی مصفا.
خاقانی.
هرآینه چون مرآت حکم از زنگار غرض و میل مصفاست واثقم که اگر تفحص بسزا رود همه حال برائت و ذمت من ظاهر گردد. ( انوار سهیلی ).
نیست به بزم زمانه عیش مصفا
شیشه گردون می زلال ندارد.
شیخ العارفین ( از آنندراج ).
- مصفا شدن ؛ پاک شدن. خالی شدن. تصفیه شدن. تهی گشتن :
خانه از موش تهی کی شود و باغ ز مار
مملکت از عدوی خرد مصفانشود.
منوچهری.
- || صافی شدن. پاک و بی آلایش گشتن. پاکیزه شدن. بی آلایش گشتن :
با خصم گوی علم که بی خصمی
علمی نه پاک شد نه مصفا شد.
ناصرخسرو.
- مصفا کردن دل ( ضمیر ) ؛ پاکیزه نمودن. پاک ساختن. صافی گردانیدن. خالی ساختن از بدیها و پلیدیها :
بر گنج نشسته ست گرد حجت
جان کرده منقا و دل مصفا.
ناصرخسرو.
بر آستان کعبه مصفا کنم ضمیر
زو نعت مصطفای مزکا برآورم.
خاقانی.
- مصفا گردیدن ( گشتن ) ؛تصفیه شدن. پاک شدن. پالوده گشتن :
دگر ره چون مصفا گردد آن خون
وز او خون سپید آید به بیرون.
؟

فرهنگ عمید

۱. تصفیه شده، صاف شده.
۲. خالص، بی غش.

دانشنامه عمومی

مصفا، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان شادگان در استان خوزستان ایران است.
فهرست روستاهای شهرستان شادگان
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان جفال قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۴۱ نفر (۷۹خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: