کلمه جو
صفحه اصلی

افری

فرهنگ اسم ها

اسم: افری (دختر) (فارسی) (تلفظ: afri) (فارسی: اَفري) (انگلیسی: afri)
معنی: آفرین، ( مخفف آفرین )، کلمه تحسین و آفرین

(تلفظ: afri) (مخفف آفرین) ، کلمه تحسین و آفرین ، ← آفرین.


فرهنگ فارسی

نام دخترد سیامک بن مشی بن کیومرث

لغت نامه دهخدا

افری. [ اَ ف َ ] ( اِ ) مخفف آفرین است که در مقام تحسین گویند و بسکون ثانی هم درست است. ( برهان ) ( آنندراج ) ( مؤید ). کلمه تحسین و آفرین. ( ناظم الاطباء ).

افری. [ ] ( اِخ ) نام دختر سیامک بن مشی بن کیومرث. ( از تاریخ سیستان ص 3 ). و رجوع به تاریخ طبری چ لیدن ص 154 شود.

افری . [ ] (اِخ ) نام دختر سیامک بن مشی بن کیومرث . (از تاریخ سیستان ص 3). و رجوع به تاریخ طبری چ لیدن ص 154 شود.


افری . [ اَ ف َ ] (اِ) مخفف آفرین است که در مقام تحسین گویند و بسکون ثانی هم درست است . (برهان ) (آنندراج ) (مؤید). کلمه ٔ تحسین و آفرین . (ناظم الاطباء).


پیشنهاد کاربران

آفْری ( اوستایی ) 1ـ ستایش ـ حمد کردن 2ـ التماس دعا، درخواست نیکو 3ـ خواستن، تقاضا ـ تمناـ استدعاـ طلب کردن 4ـ نیایش ـ دعا کردن همراه با نیکوکاری و صدقه دادن

به معنای ستایشگر صفت خداوند

گویش مازندرانی بقیه , خیلی ( زیاد )


کلمات دیگر: